
Bernadett Vajda در آتش سوزي در خارج از آپارتمان خود در نيويورك سيتي فرار كرد. دوره BERNADETT VAJDA اين روز 34 از خود قرنطينه من در يك آپارتمان كوچك در شهر نيويورك است. اگر اين يك صبح معمولي بود ، من زود به سالن ورزشي مي روم ، سپس براي دوش گرفتن در خانه دويدم و براي يك روز كار در دو شغل خود آماده مي شوم ، زيرا من هم يك مدل هستم و هم صاحب Bern With Style ، يك تصوير مشاغل مشاوره. پياده روي من به مترو پنج دقيقه طول مي كشد ، و در قطار من به طور كلي توسط صدها نفر از هموطنان نيويورك احاطه شده ام. ناهار پياده روي به يكي از نقاط مورد علاقه من است ، جايي كه مي توانم سبك هاي هموطنانم در نيويورك را بررسي كنم. شام ها اغلب رويدادهاي اجتماعي هستند - با دوستان در رستوران ها ، تاريخ هاي كاري و رويدادهاي خيريه. مطمئناً بيشتر شبها در شهر هستم. اما اكنون ، هيچ چيز نمي تواند فراتر از روال عادي من باشد. آمبولانس هايي كه وارد بيمارستان مي شوند و از آنجا خارج مي شوند ، يادآوري هاي مداوم در مورد سرمازدگي استخوان را از آنچه در حال حاضر در شهر من و در كل جهان اتفاق مي افتد ارائه مي دهند همه چيز براي من در تاريخ 27 فوريه تغيير كرد. من بعد از اينكه فقط يك ريخته گري را براي يك كار مدلينگ ترك كردم ، عكسي را در مرز پايين شرقي و چيناتون گرفتم. من به مادرم ، كلارا ، در آندور زنگ زدم تا در مورد استماع به او بگويم ، اما لرزش در هواي اطراف من متفاوت بود. رستوران ها و مغازه ها خالي بودند. من به او گفتم كه مردم عصبي به نظر مي رسند و به وضوح ناآرام و غير عادي هستند. خواهرم ، اسستر ، شخصيت سابق راديو در WCAP 980 در لاول ، در سيسيل ايتاليا زندگي مي كند و قبلاً هفته ها در قفل بود. او از اوايل فوريه به من هشدار داده بود كه چه اتفاقي خواهد افتاد و چگونه آماده شود. COVID-19 به شهر نيويورك من مي آمد. خواهرم مدت زمان زيادي را براي آماده سازي من گذراند ، سعي كرد به من بگويد چه نوع كالاهايي را براي تهيه قرنطينه خانه اجباري لازم داشتم. برخي از مواردي كه وي ذكر كرد كالاهاي كنسرو شده ، لامپ هاي لامپ از آنجا كه فروشگاه هاي ويژه بسته مي شوند ، آب ، دارو. حتي در مواقع عادي ، خريد مواد غذايي در شهر نيويورك يك خريد است
به خصوص وقتي كه اتومبيل نداريد . تلاش مداوم هميشه در مورد اين كه چه نوع خواربار ممكن است به خانه خود حمل كنيد , آب , ميوه , ميوهها و سبزيجات و ملزومات تميز كردن , در بهترين روزهاي ما سنگين هستند . با supply من در هنگام شيوع بيماري همهگير , بازگشت به خانه و بالا رفتن از پلكان با كيسههاي سنگين , به من ضربه زد و اشك از چشمانم سرازير شد . وارد آپارتمان خودم شدم و مواد غذايي را با پاككنندههاي لاك Lysol پاك كردم و آنها را كنار زدم , ميدانم كه نميتوانم بيايم و آزادانه بر روي من سنگيني كرد . اشتباه نكنيد , من خوششانس هستم كه سقفي بالاي سرم دارم و غذا در يخچال دارم , اما صاحب كسبوكار كوچكي هستم , تك و تنها در خيابانهاي يكي از شلوغترين شهرها در آمريكا , daunting است . از زماني كه قرنطينه من شروع شد , من سعي كردم برنامه خود را حفظ كنم تا به من كمك كند احساس كنم نوعي روال عادي وجود دارد . من هنوز صبح قهوه ام را دارم و بعد از آن مديتيشن ميكنم . يكي از نكات برجسته روزهاي من , يوگا از طريق ويدئويي با يكي از بهترين دوستان من از ماساچوست , سينتيا . شدهاست . آن جلسات صبح با او , من را موظف نگه دارم كه در طول اين مدت براي خودم و هم براي او آماده باشم . روزهاي من هم اكنون با به روز رساني هاي فرماندار اندرو كومو و بررسي ادواري اخبار تلويزيوني نشانهگذاري ميشوند . حتي مهمتر اينكه , هر روز تلفني با مادرم , خواهر و خواهرزاده من تماس ميگيرند . دوش ميگيرم و براي روز حاضر ميشوم و رژلب قرمز رنگ به تن ميكنم . رژلب قرمز با همه چيز و حتي شلوار راحتي استفاده ميشود . علاوه بر ادامه كار با مشتريان من , نكات برجسته ديگر روزهاي من براي كساني كه در خطوط مقدم ما در طول اين بحران كار ميكنند , مورد توجه قرار گرفتهاست . هر شب , فورا ساعت 7 بعد از ظهر . متر . من به آشپزخانه ميروم , يك قاشق چوبي و ماهيتابه برداريد , پنجره را باز كنيد , و شروع به كوبيدن سرم با بقيه شهر نيويورك كنيد .
من. براي من ، آنها بيش از قهرمانان هستند. تصور كنيد كه هر روز در محل كار قدم مي زنيد و مي دانيد كه ممكن است بيمار بعدي باشيد. آنها واقعاً تعريف مي كنند كه يك قهرمان چگونه به نظر مي رسد. وقتي زن و مرد را در اسكراب هاي خود مي بينم كه قدم مي زنند ، فقط مي خواهم آنها را بغل كنم. از تجربه ياد گرفته ام كه به همان اندازه اين بار براي بسياري وحشتناك است ، اگر از نظر جسمي و روحي انتخاب هاي صحيحي انجام دهيم ، در پايان قوي تر ، عاقل تر خواهيم بود و درك عميق تري از خودمان خواهيم داشت و قدرداني از چيزهاي ساده در زندگي. دلم براي همه شيريني هايم تنگ شده است. دلم براي پياده روي هاي آخر هفته ام در پارك مركزي تنگ شده است. دلم براي بوي فروشندگان خياباني تنگ شده است. دلم براي ديدن آخرين روندهاي مد كنارم تنگ شده است. حتي سرگرمي مترو را از دست مي دهم. حتي دلم براي افرادي كه به درون من مي چسبند دلم تنگ شده است. بيشتر از همه دلم براي دوستان و خانواده ام تنگ شده است. دلم براي بازگشت به ماساچوست براي مناسبت هاي خاص تنگ شده است. دلم براي تماس انسان تنگ شده است. مي دانم برمي گردد. مي دانم كه در نهايت بهبود خواهيم يافت. مي دانم كه قوي تر خواهيم شد. اما هنوز دلم براي شهر قديمي نيويورك تنگ شده است. نويسنده ساكن سابق آندور است. او از روزهاي كار در كارمندان نماينده سابق ايالات متحده ، ماري ميهان ، متخصص در خدمات و رويدادهاي سازنده ، در بسياري از افراد مشهور است.
منبع